English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2573 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
balancing U حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
offset U رقم متعادل کننده متعادل کردن
offsetting U رقم متعادل کننده متعادل کردن
equilibrate U متعادل کردن متعادل شدن
submarine havens U منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
conventional submarine U زیردریایی معمولی زیردریایی غیرهستهای
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
subroc U موشک نصب شده روی زیردریایی موشک مخصوص زیردریایی
submarine U با زیردریایی حمله کردن
submarines U با زیردریایی حمله کردن
bales U متعادل کردن
counterbalances U متعادل کردن
balancing U متعادل کردن
balance U متعادل کردن
counterbalanced U متعادل کردن
counterbalance U متعادل کردن
balances U متعادل کردن
bale U متعادل کردن
equilibration U متعادل کردن
unbalance U غیر متعادل کردن
unbalancing U غیر متعادل کردن
unbalances U غیر متعادل کردن
stabilization U متعادل کردن تعادل
disequilibrate U غیر متعادل کردن
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
balances U تراز شدن متعادل کردن ترازو
balance U تراز شدن متعادل کردن ترازو
depolarize U غیر متعادل کردن متضاد کردن
balances U تراز کردن متعادل کردن بالانس
balance U تراز کردن متعادل کردن بالانس
spitting U در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
antisubmarine screen U پرده پوشش ضد زیردریایی پوشش ضد زیردریایی
counter flood U اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
antisubmarine U ضد زیردریایی
submarine boat U زیردریایی
torpedoed U موشک ضد زیردریایی
torpedoes U موشک ضد زیردریایی
submarine chaser U ناوچه ضد زیردریایی
torpedo U موشک ضد زیردریایی
deep submergence U زیردریایی نجات
antisubmarine torpedo U اژدر ضد زیردریایی
antisubmarine search U کاوش ضد زیردریایی
antisubmarine barrier U مانع ضد زیردریایی
antisubmarine action U مکانیسم ضد زیردریایی
antisubmarine U مخرب زیردریایی
anti submarine U هواپیمای ضد زیردریایی
alvin U یک نوع زیردریایی
sqid U خمپاره ضد زیردریایی
aluminaut U زیردریایی الومینیومی
albacore U زیردریایی الباکور
antisubmarine action U عمل ضد زیردریایی
albacore U نوعی زیردریایی
nuke U زیردریایی اتمی
nuked U زیردریایی اتمی
nukes U زیردریایی اتمی
nuking U زیردریایی اتمی
silent running U سکوت زیردریایی
submariner U خدمه زیردریایی
astro U اژدر زیردریایی
subsurface U زیردریایی زیرابی
lifeguard submarine U زیردریایی نجات
sill U پشته زیردریایی
tinfish U موشک ضد زیردریایی
asroc U راکت ضد زیردریایی
killer submarine U زیردریایی شکاری
sills U پشته زیردریایی
torpedoing U موشک ضد زیردریایی
creeping attack U تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
hunting U شکار دشمن یا زیردریایی
rescue chamber U اطاقک نجات زیردریایی
air surface zone U منطقه عملیات ضد زیردریایی
silent running U حرکت زیردریایی با سکوت
antisubmarine search U عملیات تجسس ضد زیردریایی
command active sonobuoy system U وسیله اکتشاف زیردریایی
datum time U ساعت تعیین محل زیردریایی
sonobuoy U بویه صوتی و ضد زیردریایی سونوبوی
terne U نوعی موشک ضد زیردریایی نروژی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
magnetic anomaly detection gear U دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
seadata U اطلاعات مربوط به ردگیری زیردریایی دشمن
deep submergence U زیردریایی نجات کشتیهای غرق شده
nuclear submarine U زیردریایی هستهای nuclear-poweredsubmarine : syn
equilibrant U متعادل
level-headed U متعادل
balanced U متعادل
dominant U متعادل
even-tempered U متعادل
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
datum U اثر جذر و مد دریا محل زیردریایی در عمق اب
letter of marque U پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
baling press U پرس متعادل
balanced circuit U مدار متعادل
balanced rudder U سکان متعادل
balancer U متعادل کننده
equilibrium drawdown U افت متعادل
balanced system U سیستم متعادل
soaking U تابش متعادل
balanced state U حالت متعادل
equilibrium flow U جریان متعادل
balanced armature unit U جوشن متعادل
be in ballast U متعادل بودن
equilibrant U نیروی متعادل
ballast concrete U بتن متعادل
stabilisers U متعادل کننده
coequal U متعادل ومتساوی
historical cost U قیمت متعادل
ballast concrete U بتن متعادل
regulators U متعادل کننده
moderate speed U سرعت متعادل
compensator U متعادل کننده
regulator U متعادل کننده
offset U وزنه متعادل
offsetting U وزنه متعادل
corrector U متعادل کننده
lopsided U غیر متعادل
stabilizer U متعادل کننده
rounded <adj.> U کامل و متعادل
hoverting U ثابت ماندن در یک نقطه یا ارتفاع حفظ عمق زیردریایی
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
balanced load U بار خارجی متعادل
equilibrium moisture content U درصد رطوبت متعادل
even keel U حرکت متعادل ناو
interphase reactor U پیچک متعادل کننده
counterpoise U نیروی متعادل کننده
equilibrium pressure curve U منحنی فشار متعادل
balance collective forces U نیروهای کلی متعادل
interchange current U جریان متعادل کننده
balanced pressure torch [مشعل با فشار متعادل]
stabilizing sleeve U غلاف متعادل کننده
balanced supply U اماد متعادل شده
sash balancing weight U وزنه متعادل کننده
ballast U وزنه متعادل کننده
delay equalizer U متعادل کننده تاخیری
balanced stock U ذخیره اماد متعادل
dashpot U استوانه متعادل کننده
line charge compensation reactor U پیچک متعادل کننده
orion U نوعی هواپیمای چهارموتوره ملخ دار ضد زیردریایی باموتور توربوجت
balanced tackle U وضع متعادل وسایل ماهیگیری
equipoise U برابری دروزن متعادل ساختن
impedance compensator U متعادل کننده مقاومت فاهری
sea bat U نوعی هلیکوپتر ضد زیردریایی که دارای سونار اکتشافی واژدر صوتی است
pressure equalized addition funnel U قیف افزایشی متعادل کننده فشار
stabilizing fin U پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
stabilizing sleeve U پرده متعادل کننده گلولههای منور
commissioning the ship U فعال کردن کشتی
sail U با کشتی حمل کردن
to take ship U با کشتی حمل کردن
sailings U با کشتی حمل کردن
sailed U با کشتی حمل کردن
imbark U در کشتی سوار کردن
to take ship U در کشتی سوار کردن
hunter killer U نیروهای شکاری و انهدامی دریایی یکان مامور جستجو وانهدام زیردریایی دشمن
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
isometric view U رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
swingweight U وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
ships U با کشتی حمل کردن فرستادن
commissioning the ship U وارد خدمت کردن کشتی
to lay one on a ship U کشتی را در بندر توقیف کردن
cargo documentation U بارنامههای کشتی بارنامه کردن
to outgo U حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
time charter U کرایه کردن موقت کشتی
ship U با کشتی حمل کردن فرستادن
to go for a sail U با کشتی بادی سفریاگردش کردن
deadlock U حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
plundrage U غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
to sail [for] U با کشتی بادی آغاز به سفر کردن [به]
so strike one's flag U کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
stowage U حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
circumnavigate U دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
to take off one U رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
poops U گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com